معنی فارسی pribble

A2

بازی کردن و خوش‌گذرانی در آب یا زمین نرم، معمولاً برای تفریح.

To play or splash about in water, especially in shallow areas.

example
معنی(example):

کودکان دوست داشتند بعد از باران در آب‌گرفته‌ها بازی کنند.

مثال:

The children loved to pribble in the puddles after the rain.

معنی(example):

بازی کردن در سواحل در یک روز آفتابی بسیار لذت‌بخش است.

مثال:

It's fun to pribble around the beach on a sunny day.

معنی فارسی کلمه pribble

: معنی pribble به فارسی

بازی کردن و خوش‌گذرانی در آب یا زمین نرم، معمولاً برای تفریح.