معنی فارسی primordially
B1به طور اولیه، به صورت بنیادین و از ابتدا.
In a primitive or original state; fundamentally or essentially.
- ADVERB
example
معنی(example):
زندگی در زمین به طور اولیه به آب اقیانوسها مرتبط است.
مثال:
Life on Earth is primordially linked to the water of the oceans.
معنی(example):
به طور اولیه، انسانها همیشه تلاش کردهاند با طبیعت ارتباط برقرار کنند.
مثال:
Primordially, humans have always sought to connect with nature.
معنی فارسی کلمه primordially
:
به طور اولیه، به صورت بنیادین و از ابتدا.