معنی فارسی proconventional
B1دیدگاه یا نظری که به سنتها و روشهای مرسوم گرایش دارد و به نوآوری و تغییرات جدید کمتر علاقهمند است.
Having a viewpoint that adheres to traditional or conventional practices.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها دیدگاههای پروکنونشنال درباره آموزش داشتند.
مثال:
They had proconventional views about education.
معنی(example):
موضع پروکنونشنالش او را در برابر تغییر مقاوم کرده بود.
مثال:
His proconventional stance made him resistant to change.
معنی فارسی کلمه proconventional
:
دیدگاه یا نظری که به سنتها و روشهای مرسوم گرایش دارد و به نوآوری و تغییرات جدید کمتر علاقهمند است.