معنی فارسی prodromous

B2

پیش در، مرحله‌ای که پیش از نمایش علائم اصلی بیماری ظاهر می‌شود.

Referring to the phase or symptoms preceding a main event or condition.

example
معنی(example):

فاز پیش در چندین روز قبل از بروز علائم اصلی ادامه داشت.

مثال:

The prodromous phase lasted for several days before the main symptoms appeared.

معنی(example):

در مرحله پیش در بیماری، بیماران ممکن است خستگی غیرمعمولی احساس کنند.

مثال:

During the prodromous stage of the illness, patients may feel unusual fatigue.

معنی فارسی کلمه prodromous

: معنی prodromous به فارسی

پیش در، مرحله‌ای که پیش از نمایش علائم اصلی بیماری ظاهر می‌شود.