معنی فارسی progenitrix
B1مادر، بهخصوص در زمینههای علمی، به زنی که فرزندان خود را به دنیا میآورد و بزرگ میکند اطلاق میشود.
A female progenitor, particularly in relation to her offspring.
- NOUN
example
معنی(example):
مادر از جوانان خود به خوبی مراقبت کرد.
مثال:
The progenitrix took great care of her young.
معنی(example):
در بسیاری از گونهها، مادر نقش حیاتی در پرورش فرزندان ایفا میکند.
مثال:
In many species, the progenitrix plays a crucial role in nurturing offspring.
معنی فارسی کلمه progenitrix
:
مادر، بهخصوص در زمینههای علمی، به زنی که فرزندان خود را به دنیا میآورد و بزرگ میکند اطلاق میشود.