معنی فارسی prognosed

B1

فعل پیش بینی کردن است که به وضعیت یا نتیجه‌ای که بر اساس شواهد موجود به آن اشاره می‌شود، اطلاق می‌شود.

To have predicted or foreseen something as likely based on evidence.

example
معنی(example):

بیمار به وضعیتی نادر پیش‌بینی شد.

مثال:

The patient was prognosed with a rare condition.

معنی(example):

دانشمند پیش بینی کرد که این گونه در مدت یک دهه منقرض خواهد شد.

مثال:

The scientist prognosed that the species would become extinct within a decade.

معنی فارسی کلمه prognosed

: معنی prognosed به فارسی

فعل پیش بینی کردن است که به وضعیت یا نتیجه‌ای که بر اساس شواهد موجود به آن اشاره می‌شود، اطلاق می‌شود.