معنی فارسی projectional
B2مرتبط با فرآیند یا عمل پروژه کردن، معمولاً در زمینه طراحی یا ارائه.
Pertaining to the act or process of projecting.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جنبههای پروژهای طراحی شگفتانگیز بودند.
مثال:
The projectional aspects of the design were remarkable.
معنی(example):
او بر روی تکنیکهای پروژهای استفادهشده در ارائه کار کرد.
مثال:
He worked on the projectional techniques used in the presentation.
معنی فارسی کلمه projectional
:
مرتبط با فرآیند یا عمل پروژه کردن، معمولاً در زمینه طراحی یا ارائه.