معنی فارسی promptings
B1فراخوانیها و تحریکها برای انجام یک عمل یا تصمیم خاص.
Encouragements or urges to take action or make a decision.
- NOUN
example
معنی(example):
فراخوانیهای او به او در اتخاذ تصمیم درست کمک کرد.
مثال:
Her promptings helped him make the right decision.
معنی(example):
فراخوانیهای وجدانش او را در طول زندگیاش راهنمایی کردند.
مثال:
The promptings of his conscience guided him throughout his life.
معنی فارسی کلمه promptings
:
فراخوانیها و تحریکها برای انجام یک عمل یا تصمیم خاص.