معنی فارسی prompture
B1فراهم کردن یا فراهم آوردن وضعیت یا شرایطی برای وقوع یک عمل یا پاسخ.
To provide encouragement or stimulation for a response or action.
- VERB
example
معنی(example):
برای ایجاد یک پاسخ، باید سوالات مستقیمی بپرسید.
مثال:
To prompture a response, you need to ask direct questions.
معنی(example):
مربی از تکنیکهای تشویق برای انگیزه دادن به تیم استفاده کرد.
مثال:
The coach used prompture techniques to motivate the team.
معنی فارسی کلمه prompture
:
فراهم کردن یا فراهم آوردن وضعیت یا شرایطی برای وقوع یک عمل یا پاسخ.