معنی فارسی prorated
B1محاسبه شده به صورت نسبی، به خصوص در رابطه با هزینهها یا پرداختها که به نسبت زمان یا شرایط تقسیم میشود.
Calculated based on a proportionate distribution, especially relating to costs or payments adjusted over a specific time period.
- verb
verb
معنی(verb):
To divide proportionately, especially by day; to divide pro rata.
example
معنی(example):
اجاره برای ماهی که من وارد شدم، به صورت نسبی محاسبه شد.
مثال:
The rent was prorated for the month I moved in.
معنی(example):
او بابت اشتراک لغو شدهاش، یک بازپرداخت نسبی دریافت کرد.
مثال:
He received a prorated refund for his canceled subscription.
معنی فارسی کلمه prorated
:
محاسبه شده به صورت نسبی، به خصوص در رابطه با هزینهها یا پرداختها که به نسبت زمان یا شرایط تقسیم میشود.