معنی فارسی proscript

B2

منع، ممنوعیت، جلوگیری از انجام یک عمل، به خصوص به سبب قانون یا مقررات.

A prohibition or restriction against something, especially by law.

example
معنی(example):

قانون به عنوان یک ممنوعیت علیه رفتارهای مضر عمل می‌کند.

مثال:

The law acts as a proscript against harmful behaviors.

معنی(example):

او در پاسخ به حکم جدید دادگاه یک ممنوعیت را ارائه داد.

مثال:

He offered a proscript in response to the new court ruling.

معنی فارسی کلمه proscript

: معنی proscript به فارسی

منع، ممنوعیت، جلوگیری از انجام یک عمل، به خصوص به سبب قانون یا مقررات.