معنی فارسی proscriptionist
B2طرفدار ممنوعیت، کسی که به اعمال قواعد و محدودیتهای فراوان در زمینههای مختلف توجه دارد.
An advocate of prohibition or restrictive measures.
- NOUN
example
معنی(example):
یک ممنوعیتطلب معمولاً برای محدودیتهای بیشتری حمایت میکند.
مثال:
A proscriptionist often advocates for more restrictions.
معنی(example):
ممنوعیتطلب استدلال کرد که آزادی بیان باید محدودیتهایی داشته باشد.
مثال:
The proscriptionist argued that free speech should have limits.
معنی فارسی کلمه proscriptionist
:
طرفدار ممنوعیت، کسی که به اعمال قواعد و محدودیتهای فراوان در زمینههای مختلف توجه دارد.