معنی فارسی prosected
B2پروسکت شده، به معنی نمونهای که برای بررسی بیشتر برش خورده است.
Having been dissected or cut up for examination.
- VERB
example
معنی(example):
نمونه به دقت برای کلاس آناتومی پروسکت شد.
مثال:
The specimen was prosected carefully for the anatomy class.
معنی(example):
بعد از پروسکت شدن، نمونههای بافتی برای مشاهده آماده شدند.
مثال:
After being prosected, the tissue samples were prepared for observation.
معنی فارسی کلمه prosected
:
پروسکت شده، به معنی نمونهای که برای بررسی بیشتر برش خورده است.