معنی فارسی prosish

B1

فرآیند بهینه‌سازی یا سامان‌دهی فعالیت‌ها.

The process of optimizing or organizing tasks.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که برنامه‌اش را برای مدیریت بهتر زمان پروسیش کند.

مثال:

He decided to prosish his schedule for better time management.

معنی(example):

پروسیش به معنای سازماندهی یا بهینه‌سازی مؤثر وظایف است.

مثال:

To prosish means to organize or optimize tasks effectively.

معنی فارسی کلمه prosish

: معنی prosish به فارسی

فرآیند بهینه‌سازی یا سامان‌دهی فعالیت‌ها.