معنی فارسی protatically

B1

پروتاتیک به طور خاص به شیوه‌ای اشاره دارد که در آن چیزی با ثبات و ایستاده عمل می‌کند.

In a manner that maintains an upright or stable position.

example
معنی(example):

این دستگاه به‌طور پروتاتیک کار می‌کند تا در حین استفاده ثبات را تضمین کند.

مثال:

The device operates protatically to ensure stability during use.

معنی(example):

او اجزا را به‌صورت پروتاتیک قرار داد تا کارایی را به حداکثر برساند.

مثال:

He placed the components protatically to maximize efficiency.

معنی فارسی کلمه protatically

: معنی protatically به فارسی

پروتاتیک به طور خاص به شیوه‌ای اشاره دارد که در آن چیزی با ثبات و ایستاده عمل می‌کند.