معنی فارسی protectrix

B1

زنی که از کسی یا چیزی حمایت و محافظت می‌کند.

A female protector or defender.

example
معنی(example):

حامی روستا مطمئن شد که همه در امنیت هستند.

مثال:

The protectrix of the village ensured everyone was safe.

معنی(example):

به عنوان یک حامی، او از ضعیف‌ها در برابر بی‌عدالتی دفاع کرد.

مثال:

As a protectrix, she defended the weak against injustice.

معنی فارسی کلمه protectrix

: معنی protectrix به فارسی

زنی که از کسی یا چیزی حمایت و محافظت می‌کند.