معنی فارسی prototypically

B2

به صورت نمادین و مطابق با الگو، که نشان‌دهنده ویژگی‌های بارز و متعارف یک چیز یا گروه باشد.

In a way that is representative of a typical example of a particular type.

example
معنی(example):

به‌طور پروتوتیپیک، این گونه رفتارهایی را نشان می‌دهد که در میان خویشاوندانش رایج است.

مثال:

Prototypically, this species exhibits behaviors that are common among its relatives.

معنی(example):

به‌طور پروتوتیپیک، رهبران خوب قاطع و همدل هستند.

مثال:

Prototypically, good leaders are decisive and empathetic.

معنی فارسی کلمه prototypically

: معنی prototypically به فارسی

به صورت نمادین و مطابق با الگو، که نشان‌دهنده ویژگی‌های بارز و متعارف یک چیز یا گروه باشد.