معنی فارسی providently

B1

به گونه‌ای عمل کردن که آینده را در نظر بگیرد و از منابع به درستی استفاده کند.

In a way that shows foresight and careful planning for the future.

example
معنی(example):

او به طور عاقلانه‌ای برای آینده‌اش پول پس‌انداز کرد.

مثال:

She saved money providently for her future.

معنی(example):

او در برنامه‌ریزی برای مواقع اضطراری به طور عاقلانه عمل کرد.

مثال:

He acted providently in planning for emergencies.

معنی فارسی کلمه providently

: معنی providently به فارسی

به گونه‌ای عمل کردن که آینده را در نظر بگیرد و از منابع به درستی استفاده کند.