معنی فارسی providentness

B1

حالت یا کیفیت عاقلانه عمل کردن در مدیریت منابع و برنامه‌ریزی.

The quality of being able to prepare for the future by saving and planning.

example
معنی(example):

عاقلانه بودن او در پس‌اندازش مشهود بود.

مثال:

Her providentness was evident in her savings.

معنی(example):

عاقلانه بودن تصمیمات او امنیت خانواده‌اش را تضمین کرد.

مثال:

The providentness of his decisions ensured his family's security.

معنی فارسی کلمه providentness

: معنی providentness به فارسی

حالت یا کیفیت عاقلانه عمل کردن در مدیریت منابع و برنامه‌ریزی.