معنی فارسی prowessed
B1پیشرفت کرده، تواناییها یا مهارتهای خود را تقویت کرده است.
Having improved or enhanced one's skills or abilities.
- VERB
example
معنی(example):
او مهارتهای خود را با کار سخت تقویت کرد.
مثال:
She prowessed her skills through hard work.
معنی(example):
او در طول سالها در چندین زمینه پیشرفت کرده است.
مثال:
He has prowessed in several different areas over the years.
معنی فارسی کلمه prowessed
:
پیشرفت کرده، تواناییها یا مهارتهای خود را تقویت کرده است.