معنی فارسی prowesses
B1مهارتها، تواناییهای برتر در یک زمینه خاص.
Exceptional skills or abilities in a particular area.
- NOUN
example
معنی(example):
مهارتهای او در هنرها به خوبی شناخته شده است.
مثال:
Her prowesses in the arts are well recognized.
معنی(example):
او مهارتهای زیادی دارد، به ویژه در ریاضیات.
مثال:
He has many prowesses, especially in mathematics.
معنی فارسی کلمه prowesses
:
مهارتها، تواناییهای برتر در یک زمینه خاص.