معنی فارسی prowessful
B2برجسته، کسی که مهارتهای عالی دارد یا در کار خود ممتاز است.
Having great skill or ability; outstanding.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک رهبر برجسته در جامعه است.
مثال:
He is a prowessful leader in the community.
معنی(example):
عملکرد برجسته او اثری ماندگار بر جای گذاشت.
مثال:
Her prowessful performance left a lasting impression.
معنی فارسی کلمه prowessful
:
برجسته، کسی که مهارتهای عالی دارد یا در کار خود ممتاز است.