معنی فارسی prowlingly

B2

به صورت کمین‌وار، به روشی که شبیه به حرکت یک حیوان در جستجوی شکار انجام می‌شود.

In a stealthy or sneaky manner, often used to describe animal movements.

example
معنی(example):

گربه به صورت کمین‌وار از میان چمن‌ها عبور کرد.

مثال:

The cat moved prowlingly through the grass.

معنی(example):

او به صورت کمین‌وار راه می‌رفت و به دنبال سگ گمشده‌اش بود.

مثال:

He walked prowlingly, looking for his lost dog.

معنی فارسی کلمه prowlingly

: معنی prowlingly به فارسی

به صورت کمین‌وار، به روشی که شبیه به حرکت یک حیوان در جستجوی شکار انجام می‌شود.