معنی فارسی pruh
B1آه کشیدن یا علامتی از احساساتی چون راحتی یا استرس.
A sound made to express relief or resignation.
- INTERJECTION
example
معنی(example):
پسر بچه بعد از افتادن یک آه کشید.
مثال:
The little boy gave a pruh after falling.
معنی(example):
او بعد از پایان امتحان یک آه راحتی کشید.
مثال:
She let out a pruh of relief when the exam was over.
معنی فارسی کلمه pruh
:
آه کشیدن یا علامتی از احساساتی چون راحتی یا استرس.