معنی فارسی pruinate

B1

پایان دادن یا قطع کردن چیزی که در حال پیشرفت بوده است.

To terminate or cut off a developing process.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند رابطه‌شان را قبل از جدی شدن پایان دهند.

مثال:

They decided to pruinate their relationship before it became serious.

معنی(example):

قبل از شروع پروژه، باید اهداف‌مان را دقیق کنیم.

مثال:

Before starting the project, we had to pruinate our goals.

معنی فارسی کلمه pruinate

: معنی pruinate به فارسی

پایان دادن یا قطع کردن چیزی که در حال پیشرفت بوده است.