معنی فارسی pruigo

B1

ترکیبی از احساسات یا ایده‌ها در یک اثر هنری یا ادبی.

A blend or amalgamation representing various feelings.

example
معنی(example):

این اثر هنری ترکیبی از احساسات مختلف بود.

مثال:

The art piece was a pruigo of emotions.

معنی(example):

اجرای او تجسمی بود که مخاطبان را شیفته کرد.

مثال:

His performance was a pruigo that captivated the audience.

معنی فارسی کلمه pruigo

: معنی pruigo به فارسی

ترکیبی از احساسات یا ایده‌ها در یک اثر هنری یا ادبی.