معنی فارسی pruriently

B2

به طور پروریدگی، اشاره به علاقه‌مندی غیرمعمول به مسائل جنسی.

In a manner that shows an excessive interest in sexual matters.

example
معنی(example):

او به صورت پروریدگی به تصاویر تحریک‌آمیز در گالری نگاه کرد.

مثال:

He pruriently gazed at the provocative images in the gallery.

معنی(example):

این داستان به شکلی پروریدگی روایت شد که از ارزش هنری آن کاسته شد.

مثال:

The story was told pruriently, which detracted from its artistic value.

معنی فارسی کلمه pruriently

: معنی pruriently به فارسی

به طور پروریدگی، اشاره به علاقه‌مندی غیرمعمول به مسائل جنسی.