معنی فارسی pruriency

B2

پروریدگی، حالت یا کیفیت تمایل به مسائل جنسی غیرمعمول یا بیش از حد.

The quality of being overly interested in sexual matters.

example
معنی(example):

پروریدگی او باعث می‌شد که نتواند روی موضوعات جدی تمرکز کند.

مثال:

Her pruriency made it difficult for her to concentrate on serious topics.

معنی(example):

بحث درباره هنر به دلیل پروریدگی او ناخوشایند شد.

مثال:

The discussion about art turned awkward due to his pruriency.

معنی فارسی کلمه pruriency

: معنی pruriency به فارسی

پروریدگی، حالت یا کیفیت تمایل به مسائل جنسی غیرمعمول یا بیش از حد.