معنی فارسی pulsatory
B2تپشی، به ویژگی یا نوع عمل یا حرکتی گفته میشود که به صورت تپش و ریتمیک رخ میدهد.
Relating to or characterized by pulsations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک به طبیعت تپشی جریان خون اشاره کرد.
مثال:
The doctor noted the pulsatory nature of the blood flow.
معنی(example):
عملیات تپشی در بسیاری از فرآیندهای زیستی ضروری است.
مثال:
Pulsatory actions are essential in many biological processes.
معنی فارسی کلمه pulsatory
:
تپشی، به ویژگی یا نوع عمل یا حرکتی گفته میشود که به صورت تپش و ریتمیک رخ میدهد.