معنی فارسی punctal

B1

دقیق، زمانی که فرد به موقع و به موقع به قرارها یا وظایف خود می‌رسد.

Being on time; prompt in behavior or action.

example
معنی(example):

طبیعت دقیق او را به یک کارمند عالی تبدیل کرده بود.

مثال:

Her punctual nature made her an excellent employee.

معنی(example):

دقیق بودن در یک محیط حرفه‌ای حیاتی است.

مثال:

Being punctal is crucial in a professional setting.

معنی فارسی کلمه punctal

: معنی punctal به فارسی

دقیق، زمانی که فرد به موقع و به موقع به قرارها یا وظایف خود می‌رسد.