معنی فارسی punction
B1استفاده از نشانهها و علامتها در نوشتار به منظور ایجاد وضوح.
The act of using punctuation marks in writing.
- NOUN
example
معنی(example):
نشانهگذاری مناسب برای نوشتار واضح ضروری است.
مثال:
Proper punction is essential for clear writing.
معنی(example):
او تسلط خوبی بر نشانهگذاری دارد که به مقالاتش ارزش میافزاید.
مثال:
She has a strong grasp of punction, which enhances her essays.
معنی فارسی کلمه punction
:
استفاده از نشانهها و علامتها در نوشتار به منظور ایجاد وضوح.