معنی فارسی puppethead
B1سَر یک عروسک که معمولاً از مواد سبک یا قابل جابجایی ساخته میشود و برای نمایش استفاده میشود.
The head of a puppet, often designed for manipulation and performance.
- NOUN
example
معنی(example):
سَر عروسک به طرز پیچیدهای طراحی شده بود.
مثال:
The puppethead was intricately designed.
معنی(example):
او در هنگام نمایش سَر عروسک را بر سر داشت.
مثال:
He wore a puppethead during the performance.
معنی فارسی کلمه puppethead
:
سَر یک عروسک که معمولاً از مواد سبک یا قابل جابجایی ساخته میشود و برای نمایش استفاده میشود.