معنی فارسی puristic

B2

ارتباط با پیروی از اصول خاص و پرهیز از زواید و اضافات.

Characterized by adherence to artistic or literary purity, minimalism.

example
معنی(example):

نظرات او درباره آموزش از نوع پروگرسیستی الهام‌بخش است.

مثال:

Her puristic views on education are inspiring.

معنی(example):

او طرح‌های پروگرسیستی بدون هیچ نوع زینی را ترجیح می‌دهد.

مثال:

He prefers puristic designs without any embellishments.

معنی فارسی کلمه puristic

: معنی puristic به فارسی

ارتباط با پیروی از اصول خاص و پرهیز از زواید و اضافات.