معنی فارسی put one's head in a noose

B2

به معنای قرار دادن خود در موقعیت خطرناک یا ناامید کننده است.

To put oneself in a risky or dangerous situation where there is potential for serious consequences.

example
معنی(example):

با نادیده گرفتن هشدارها، او خود را در خطر انداخت.

مثال:

By ignoring the warnings, he put his head in a noose.

معنی(example):

سرمایه‌گذاری تمام پس‌اندازش در آن پروژه شبیه این بود که خود را در خطر بیندازد.

مثال:

Investing all his savings in that project was like putting his head in a noose.

معنی فارسی کلمه put one's head in a noose

:

به معنای قرار دادن خود در موقعیت خطرناک یا ناامید کننده است.