معنی فارسی putationary

B1

مرتبط با فرایندهای تجزیه و تحلیل و ارزیابی.

Pertaining to the act of analysis or evaluation.

example
معنی(example):

مهارت‌های مربوط به تجزیه و تحلیل برای انجام کار بسیار زیاد بود.

مثال:

The putationary skills required for the task were extensive.

معنی(example):

او در یک دوره تجزیه و تحلیل ثبت‌نام کرد تا روش‌های تحلیل خود را بهبود بخشد.

مثال:

She enrolled in a putationary course to improve her analysis methods.

معنی فارسی کلمه putationary

: معنی putationary به فارسی

مرتبط با فرایندهای تجزیه و تحلیل و ارزیابی.