معنی فارسی putatively
B1به طور فرضی یا با اعتقاد به حقایق خاص، اما بدون اثبات قطعی.
Assumed or supposed, often without proof.
- ADVERB
example
معنی(example):
این نظریه به طور فرضی بر اساس شواهد تجربی است.
مثال:
The theory is putatively based on empirical evidence.
معنی(example):
او به طور فرضی بهترین بازیکن تیم است.
مثال:
She is putatively the best player on the team.
معنی فارسی کلمه putatively
:
به طور فرضی یا با اعتقاد به حقایق خاص، اما بدون اثبات قطعی.