معنی فارسی quadratical

B2

چهارگوشه، چیزی که به صورت مربع یا مستطیل طراحی شده باشد.

Relating to or having the characteristics of a quadrate or square shape.

example
معنی(example):

طراحی چهارگوش ساختمان توجه همه را جلب کرد.

مثال:

The quadratical design of the building caught everyone's attention.

معنی(example):

او از الگوهای چهارگوش در آثار هنری خود استفاده کرد.

مثال:

She used quadratical patterns in her artwork.

معنی فارسی کلمه quadratical

: معنی quadratical به فارسی

چهارگوشه، چیزی که به صورت مربع یا مستطیل طراحی شده باشد.