معنی فارسی quakiness
B1لرزش، ویژگی یا حالت لرزان بودن در هر چیزی.
The quality of being shaky or quivering.
- NOUN
example
معنی(example):
لرزش کف زمین باعث شد که راه رفتن سخت شود.
مثال:
The quakiness of the floor made it difficult to walk.
معنی(example):
آنها لرزش را در طول زلزله متوجه شدند.
مثال:
They noticed the quakiness during the earthquake.
معنی فارسی کلمه quakiness
:
لرزش، ویژگی یا حالت لرزان بودن در هر چیزی.