معنی فارسی quakiest
B1لرزانترین، به معنی بیشترین درجه لرزش یا بیقراری در مقایسه با دیگران.
The most shaking or quivering among others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او لرزانترین دوست من است.
مثال:
She is the quakiest friend I have.
معنی(example):
این پرتابهترین سفر در پارک تفریحی است.
مثال:
This is the quakiest ride in the amusement park.
معنی فارسی کلمه quakiest
:
لرزانترین، به معنی بیشترین درجه لرزش یا بیقراری در مقایسه با دیگران.