معنی فارسی quarantiner
B1قرنطینهچی به شخصی اطلاق میشود که در اقدامات قرنطینهای فعالیت دارد و به نظارت بر رعایت قوانین بهداشتی میپردازد.
A person responsible for enforcing quarantine measures.
- NOUN
example
معنی(example):
قرنطینهچی اطمینان حاصل کرد که هیچکس از منطقه خارج نشود.
مثال:
The quarantiner ensured that nobody left the area.
معنی(example):
قرنطینهچی مسئول نظارت بر پروتکلهای بهداشتی است.
مثال:
A quarantiner is responsible for monitoring health protocols.
معنی فارسی کلمه quarantiner
:
قرنطینهچی به شخصی اطلاق میشود که در اقدامات قرنطینهای فعالیت دارد و به نظارت بر رعایت قوانین بهداشتی میپردازد.