معنی فارسی quaranty
B2تضمین، تعهدی برای پوشش دادن خسارات یا بدهیها.
A guarantee or assurance that something will be done or that a condition will be fulfilled.
- NOUN
example
معنی(example):
بانک برای تأیید وام به یک تضمین نیاز داشت.
مثال:
The bank required a quaranty for the loan approval.
معنی(example):
ارائه یک تضمین میتواند به تأمین یک معامله تجاری کمک کند.
مثال:
Offering a quaranty can help secure a business deal.
معنی فارسی کلمه quaranty
:
تضمین، تعهدی برای پوشش دادن خسارات یا بدهیها.