معنی فارسی questionless

B2

بدون سوال، زمانی که موضوع یا محتوا واضح و مفهومی است.

Without questions; clear to the point that no questions arise.

example
معنی(example):

این ارائه به دلیل وضوح، تقریباً بدون سوال بود.

مثال:

The presentation was almost questionless due to the clarity.

معنی(example):

توضیحات او آن‌قدر واضح بود که احساس می‌شد بدون سوال است.

مثال:

Her explanation was so clear it felt questionless.

معنی فارسی کلمه questionless

: معنی questionless به فارسی

بدون سوال، زمانی که موضوع یا محتوا واضح و مفهومی است.