معنی فارسی questionlessly

B1

بدون پرسش، در حالتی که هیچ سوالی مطرح نمی‌شود.

In a manner that does not lead to questions.

example
معنی(example):

او حقایق را به‌صورت بدون سوال ارائه داد و اطمینان حاصل کرد که همه درک کنند.

مثال:

She presented the facts questionlessly, ensuring all understood.

معنی(example):

او قوانین را به‌صورت بدون سوال توضیح داد و پیروی از آن‌ها را ساده کرد.

مثال:

He explained the rules questionlessly, making them easy to follow.

معنی فارسی کلمه questionlessly

: معنی questionlessly به فارسی

بدون پرسش، در حالتی که هیچ سوالی مطرح نمی‌شود.