معنی فارسی quickness
B1سرعت یا چالاکی در انجام کارها.
The quality of being fast or quick.
- noun
noun
معنی(noun):
Rapidity of movement or activity; agility or dexterity
مثال:
The quickness of the hand deceives the eye.
example
معنی(example):
سرعت او در حل مسئله همه را شگفتزده کرد.
مثال:
His quickness in problem-solving amazed everyone.
معنی(example):
سرعت او به ورزشکار کمک کرد تا در مسابقه پیروز شود.
مثال:
The athlete's quickness helped him win the race.
معنی فارسی کلمه quickness
:
سرعت یا چالاکی در انجام کارها.
