معنی فارسی raciness
B2زندهدلی، زندگی و جذابیت شدت احساساتی که ممکن است به محتوای ادبی یا شوخیها بوجود بیاید.
The quality of being lively, exciting, or slightly vulgar.
- NOUN
example
معنی(example):
زندهدلی رمان آن را به پرفروشترین تبدیل کرد.
مثال:
The raciness of the novel made it a bestseller.
معنی(example):
جوکهای او زندهدلی جذابی دارند که مخاطبان را سرگرم میکند.
مثال:
His jokes have a charming raciness that entertains the audience.
معنی فارسی کلمه raciness
:
زندهدلی، زندگی و جذابیت شدت احساساتی که ممکن است به محتوای ادبی یا شوخیها بوجود بیاید.