معنی فارسی rammass

B1

فشرده کردن یا متراکم کردن چیزی، به ویژه در زمینه محصولات زراعی.

To pack or compress something, especially agricultural products.

example
معنی(example):

آنها برنامه‌ریزی کردند تا برای زمستان علف را فشرده کنند.

مثال:

They planned to rammass the hay for the winter.

معنی(example):

کشاورز بعد از برداشت محصولات، آنها را فشرده خواهد کرد.

مثال:

The farmer will rammass the crops once they are harvested.

معنی فارسی کلمه rammass

: معنی rammass به فارسی

فشرده کردن یا متراکم کردن چیزی، به ویژه در زمینه محصولات زراعی.