معنی فارسی rammel

B1

فشردن و جمع کردن مدارک یا مواد به شکلی منظم.

To compress and gather documents or materials in an organized manner.

example
معنی(example):

او نیاز داشت که مدارک را قبل از ارسال متراکم کند.

مثال:

He needed to rammel the documents before submission.

معنی(example):

آنها مواد را برای پروژه متراکم خواهند کرد.

مثال:

They will rammel the materials for the project.

معنی فارسی کلمه rammel

: معنی rammel به فارسی

فشردن و جمع کردن مدارک یا مواد به شکلی منظم.