معنی فارسی rampike
B2رَمپیک، درختی که افتاده ولی هنوز زنده است و به تدریج در حال پوسیدن میباشد.
A tree that has fallen down but is still alive, decaying over time.
- NOUN
example
معنی(example):
رَمپیک قدیمی به عنوان یادآوری از جنگل پر رونق گذشته ایستاده بود.
مثال:
The old rampike stood as a reminder of the once-thriving forest.
معنی(example):
پرندگان معمولاً در تنه توخالی یک رَمپیک آشیانه میسازند.
مثال:
Birds often nest in the hollow trunk of a rampike.
معنی فارسی کلمه rampike
:
رَمپیک، درختی که افتاده ولی هنوز زنده است و به تدریج در حال پوسیدن میباشد.