معنی فارسی rankled
B2درباره احساسی است که پس از یک رفتار یا بیادبی، ایجاد میشود و به شخص آزار میدهد.
To feel or express anger or irritation due to something perceived as unfair.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause irritation or deep bitterness.
معنی(verb):
To fester.
مثال:
a splinter rankles in the flesh
example
معنی(example):
او از رفتار ناعادلانه ناراحت شد.
مثال:
She was rankled by the unfair treatment.
معنی(example):
کلمات او برای روزها ناراحتکننده بودند.
مثال:
His words rankled for days after.
معنی فارسی کلمه rankled
:
درباره احساسی است که پس از یک رفتار یا بیادبی، ایجاد میشود و به شخص آزار میدهد.