معنی فارسی rattlingness
B1صفتی که به وضعیت یا حالت صدای جیرجیرکننده اشاره دارد.
The quality or state of producing a rattling noise.
- OTHER
example
معنی(example):
صدای جیرجیر پنجره قدیمی مرا در شب بیدار نگه داشت.
مثال:
The rattlingness of the old window kept me awake at night.
معنی(example):
صدای او ویژگی خاصی از جیرجیر داشت که سخت بود نادیده بگیریم.
مثال:
Her voice had a certain rattlingness that was hard to ignore.
معنی فارسی کلمه rattlingness
:
صفتی که به وضعیت یا حالت صدای جیرجیرکننده اشاره دارد.